حملۀ آسمی
ℜ ترجمه برگزیده و برندهی مسابقه انجمن در بخش ترجمه داستان کوتاه ترکی استانبولی در سال 1403 ℜ
وقتی دچار حمله آسمی میشید، نمیتونید نفس بکشید. موقعی هم که نتونید نفس بکشید، صحبتکردن براتون سخت میشه. ناچارید با تهموندهی هوایی که توی ریههاتون باقی مونده سر کنید؛ که اونم خیلی زیاد نیست، نهایتاً بهقدر گفتن سه تا شش کلمه. اون وقته که کلمه معنا پیدا میکنه. سعی میکنید بین هجمهی کلمات توی ذهنتون، مهمترینهاش رو انتخاب کنید؛ و خب این انتخاب هم بهایی داره. نمیتونید عین یک آدم سالم از کپههای آشغالدونی ذهنتون همینطوری یه کلمه رو بیرون بکشید و استفاده کنید. تفاوت هست بین گفتن “دوستت دارم” و “واقعاً دوستت دارم” از زبون آدمی که دچار حمله تنگی نفس شده؛ یک تفاوت یککلمهای. و به خصوص این کلمه وقتی خیلی مهمتر میشه که به جای “بشین”، “ونتولین” یا “آمبولانس” از دهنش در بیاد.
No Comments