حبیب عطایی

سلام! کاربر مهمان

حبیب عطایی

به نام خدا

 

خشونت و جنگ زمانی بوجود می آید که دو طرف حرف یکدیگر را نمی فهمند و در اینجا ما می بینم هر دو طرف بعد از پایان جنگ به یکدیگر از طریق ادبیات ارتباط  پیدا می کنند.

داستان در مورد نامه نگاری بین سرباز ایرانی و عراقی است، دشمنانی که زمانی به روی هم اسلحه می کشیدند، حالا با قلم برای هم نامه می نویسند. ترس و رویاهایشان بعد از شش ماه تغییر می کند. نویسنده بدون هیچ تعصبی این داستان را نوشته است و سعی می کند بیطرفانه به مقوله دو انسان یا دو تفکر درگیر جنگ بپردازد و خود را از موضوع جدا می کند و از بالا به هر دو طرف می نگرد.

همانطور که جلد کتاب گویای همه چیز است دو سرباز که میان سرهای آنها شمشیر است، به نوعی میشود گفت هر دو طرف، لبه یک شمشیر هستند و آن شمشیر باعث اختلاف و جدایی افکار و ایدئولوژی آنهاست. ولی این شمشیر میان قلب آنها نیست. بعبارتی شمشیر  میان احساسات و عواطف آنها نیست. هیچ شمشیری نمی تواند مانع احساسات بشر شود. شمشیر نماد جنگ است که توسط سردمداران و یا حاکمان از غلاف خود بیرون می آید و جنگ و آتش شعله ور می شود و این سربازان و مردم هستند که قربانی می شوند. شمشیر هر چقدر برنده باشد نمی تواند عواطف و احساسات انسان را از بین ببرد، چرا که بدترین انسان ها در بدترین شرایط هم دارای نیروی سرزنش کننده و دارای احساس و عواطف هستند.

نامه نماد برگه اعمال انسان هاست یا بعبارتی انسان در نامه ها می نویسند که چه کرده اند و یا قرار است چه بکنند. نوع نگاه نویسنده به مقوله جنگ نگاه جدیدی است. دشمن را طوری نگاشته است که به یک زن و کودک کمک می کند و بعد از جنگ احوال آنها را جویا می شود. کاری که در بسیاری از آثار هشت سال جنگ ایران و عراق چه در سینما، چه در کتاب به آن پرداخته نشده است و بیشتر به جنبه بیرونی جنگ پرداخته اند.

زن نماد حال یا زندگی و کودک نماد آینده و یا آیندگان است.  سرباز عراقی  درگیر دو جنگ می شود، یکی جنگ بیرونی است که همه می توانند آن را ببینند و دومی جنگ درونی است که قابل رویت نیست. بعبارتی در جنگ درونی، فواد صابر به زن و کودک کمک می کند و برای این کار احساسش با عقلش  دائما  در حال کشمکش و ستیز است.

پیوند کوتاه: https://tiaap.ir/BMbmS

About The Author

اسفندیاری ساناز
ساناز اسفندیاری
کرج

No Comments

Leave a Reply