گزارش نشست گفتگو با یک مترجم ادبی: مژگان دولت‌آبادی

سلام! کاربر مهمان

گزارش نشست گفتگو با یک مترجم ادبی: مژگان دولت‌آبادی

 

 

گزارش نشست

گفتگو با یک مترجم ادبی: مژگان دولت‌آبادی

دفتر انجمن صنفی مترجمان البرز
چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت سال ۱۳۹۸

 

نشست « تجربه‌گویی یک مترجم ادبی» با هدف آشنایی مترجمان و علاقه‌مندان با ترجمه‌ی ادبی در ساعت ۱۰ صبح روز چهارشنبه بیست‌و‌پنجم اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۸ در دفتر انجمن صنفی مترجمان البرز برگزار شد. در این جلسه که با حضور خانم اسفندیاری٬ رییس انجمن٬ خانم خراسانی٬ خانم صادقی و چندنفر از اعضا برگزار شد؛ خانم مژگان دولت‌آبادی مترجم زبان ترکی استانبولی تجارب خود را با حضار درمیان گذاشت. دولت‌آبادی مترجم اهل قلم است که از کتاب‌های او می‌توان به «بیهوده می‌بارد این باران» گزیده‌ی اشعار عزیز نسین، « استانبول استانبول» تالیف بورهان سونمز و «سرگذشت عزیزبیک» اثر آیفر تونچ اشاره کرد. آنچه در پی می‌آید خلاصه‌ی این گفتگو است:

 

سوال: ترجمه‌ی ادبی چیست و شما چگونه وارد دنیای ترجمه‌ی ادبی شدید؟

دولت‌آبادی: ترجمه‌ی ادبی عشقِ به ادبیات است، اما این عشق تنها در پیوند با دانش می‌تواند آفریننده باشد و در اینصورت است که مترجم می‌تواند رسالت اصلی ترجمه را – یعنی ایجاد پل فرهنگی – به خوبی انجام دهد. اگر این دو عنصر کنار یکدیگر نباشند قطعا ترجمه از کیفیت مطلوبی برخوردار نخواهد بود٬ کما اینکه ما امروزه شاهد این هستیم که حتی بسیاری از کتاب‌های پرفروش در بازار لزوما استانداردهای یک ترجمه‌‌ خوب و با کیفیت را ندارند.  

  بر اساس تجربه‌ی شخصی به علاقمندانی که می‌خواهند ترجمه‌ی ادبی را به عنوان حرفه‌ی خود انتخاب کنند توصیه می‌کنم  با مقایسه‌ی آثار بزرگان ترجمه ادبی با متن اصلی ابتدا ویژگی‌های یک ترجمه‌ی خوب را بشناسند و همچنین از اشتباهات احتمالی آن‌ اساتید درس بگیرند و در نهایت آن را سرلوحه‌ی کار خود قرار دهند. اگر برای نام خود احترام قائل هستیم پس باید مسئولانه رفتار کنیم و تا حد امکان با دقت و وسواس از اشتباه بپرهیزیم. در گذشته بزرگان و اساتید امکانات کمتری در اختیار داشتند و با مشکلات زیادی آثار درخشانی را آفریدند، امروزه ما اسیر رقابت ناسالم و تعجیل در اول بودن هستیم که این باعث می‌شود هرروز بیشتر شاهد ترجمه‌هایی باشیم که بخشی از اشتباهات آن ناشی از شتابزدگی مترجم و ناشر است و در نهایت این بی‌مسئولیتی باعث می‌شود اثر نویسنده‌ای نه تنها به خوبی معرفی نشود٬ بلکه این امر شاید چنان تاثیری بر مخاطب بگذارد که دیگر حتی سراغ دیگر آثار آن نویسنده نرود. به‌زعم من اعتبار نام مهم‌تر از تعداد عناوین کتاب‌های چاپ‌شده‌مان است. امروزه تعداد افرادی که به زبان‌های مختلف تسلط دارند نسبت به گذشته بیشتر شده و امکان مقایسه برای مخاطب نیز فراهم است٬ بنابراین بی‌شک مخاطب آگاه موشکافانه متنی را که می‌بایست امانت‌دار آن باشیم مطالعه می‌کند و زیر ذره‌بین می‌برد. البته بخشی از اشتباهاتی که شاهد آن هستیم به دلیل این است که ناشران تیم حرفه‌ای آماده‌سازی کتاب قبل از چاپ ندارند، نداشتن ویراستار حرفه‌ای و نمونه‌خوان هم باری است مضاعف بر دوش مترجم.   

در ایران ترجمه‌ی ادبی شغلی درآمدزا نیست و علاقمندان ورود به عرصه‌ی ترجمه ادبی باید این مورد را مدنظر داشته باشند. این کار فقط عشق است و وقت زیادی می‌طلبد و شاید به‌همین دلیل است که مترجمان زیادی در این حوزه به‌طور پیوسته ماندگار نمی‌مانند و خیلی از فارغ‌التحصیلان این رشته نیز کلا مایل به ورود به فضای ترجمه‌ی ادبی نیستند. اما من به شخصه٬ به‌علت عشق به ادبیات و خواندن و نوشتن وارد این حیطه شدم. رشته‌ی تحصیلی من نه « ترجمه» است و نه « ادبیات». اما به‌واسطه‌ی شغل پیشینم و نیز به‌خاطر علاقه‌ی شخصی سال‌های متوالی در حیطه‌های مختلف دست به ترجمه زده‌ام. بعدها وقتی حس کردم محیط کارم ( محیط اداری-بازرگانی) برایم به‌هیچ عنوان ارضا کننده نیست٬ تصمیم گرفتم از این حرفه دست بکشم و به علاقه‌ی شخصی و قلبی‌ام بپردازم. بعد از استعفا از کارم٬ در یک کارگاه ترجمه‌ی شعر با تدریس یکی از سرشناس‌ترین چهره‌های ادبی حاضر شرکت کردم. البته باید خاطرنشان کنم که لازمه‌ی حضورموثر در کارگاه‌های ترجمه٬ آشنایی با کتاب‌های ادبی و نویسندگان و مترجمان است. در طی یک سال و نیمی که در آن کارگاه بودم٬ اشعار متعددی را از شعرای مختلف از ترکی به فارسی ترجمه کردم.

همیشه سعی کرده‌ام برای انتخاب کتاب دربرابر سلیقه‌ی ناشر – که غالبا به مترجم و مخاطب تحمیل می‌شود – ایستادگی کنم و کتابی را برای ترجمه برگزینم که حاصل انتخاب خودم باشد. به‌همین دلیل طی دوسال و با بهره‌گیری از آموخته‌هایم در کارگاه ترجمه‌ی شعر موفق شدم « گزیده‌ای از اشعار عزیزنسین» را ترجمه کنم که بعدا توسط نشر چشمه منتشر شد و به این ترتیب مصمم شدم  در این مسیر به راه خودم ادامه دهم.

این روزها شاهدیم که مترجمان و فارغ‌التحصیلان رشته‌ی ترجمه برای ورود به بازار ترجمه‌ی ادبی٬ بدون آنکه از معایب و محاسن و دشواری‌های آن آگاه باشند٬ عجله دارند. شاید فضای مجازی به‌طور کاذب به این شور و اشتیاق دامن می‌زند. دیگر آنکه برخی از ناشران صرفا جهت بالا بردن آمار تولید کتاب از افراد کم‌تجربه و کم‌دانش استفاده می‌کنند که همگی ما شاهد آثار مخرب ترجمه‌هایی هستیم که بی‌هیچ نظارت کیفی روانه بازار کتاب می‌شوند.

در کشورهای دیگر هم کتاب‌های عامه‌پسند در چرخاندن چرخِ  صنعت نشر موثرند و در این باره شکی وجود ندارد. اما در کنار چنین کتاب‌هایی٬ کتاب‌های خاص و ادبیات ناب هم منتشر می‌شود. نشر هم همچون هر صنعتی براساس معیارهای اقتصادی بنا نهاده شده و نمی‌توان به‌طور مطلق به ناشران برای نحوه‌ی عملکرد و شیوه کارشان ایراد گرفت٬ اما در عین حال باور دارم که مترجمِ آگاه و مسئول می‌تواند تا حد زیادی به این روند سامان دهد و حتی ناشر را متقاعد به پذیرش نظرات سازنده کند . گرچه حتی کتاب‌های پرفروش و عامه‌پسند هم باید به دست مترجمان توانا و زبده ترجمه شوند تا از کیفیت مطلوب برخوردار باشند و حتی این‌گونه کتاب‌ها نیز نباید به شکل رقابتی و شتابزده وارد بازار کتاب شوند.

 

سوال: مترجم چطور می‌تواند کتاب مناسبی برای ترجمه انتخاب کند؟

دولت‌آبادی: مترجم ادبی باید نسبت به ادبیات داستانی و عناصر داستان‌نویسی  شناخت کافی داشته باشد. مشکلی که این روزها وجود دارد آن است که بسیاری از مترجم‌ها جز کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای نیستند و نه تنها شناخت کافی نسبت به ادبیات ایران  و جهان ندارند بلکه بدون دانش کافی اقدام به انتخاب اثر و ترجمه‌ی آن می‌کنند . بسیاری از آن‌ها حتی نویسندگان مطرح ایرانی را نیز نمی‌شناسند. شایسته است که مترجمان بعد از غنی کردن اطلاعات ادبی خود دست به انتخاب کتاب بزنند.

 مترجم در پروسه انتخاب اثر بهتر است از خود بپرسد٬ چرا باید این کتاب را ترجمه کنم؟ صرفا به دلیل پیشنهاد ناشر؟ یا حتی پرفروش بودن اثر در سطح جهانی ملاک کافی برای ترجمه‌ی آن اثر است؟  یادمان باشد که مترجم در حقیقت پل فرهنگی بین دو ملت است و در انتخاب یک اثر فارغ از نام خالق اثر٬ ارزش ادبی آن را می‌بایست ملاک انتخاب قرار دهد.

من شخصا سعی می‌کنم نسبت به علاقه شخصی‌ام اثری را انتخاب کنم چرا که باور دارم وقتی بین مترجم و متن ارتباطی عمیق شکل می‌گیرد می‌توان امیدوار بود نتیجه‌ی بهتری حاصل ‌شود.

 

سوال: چه توصیه‌ی دیگری برای مترجمان نوپا دارید؟

دولت‌آبادی: در ترجمه٬ مترجم علاوه بر آشنایی با اصول نگارش باید با قواعد ویرایش نیز آشنا باشد. بخصوص که این روزها در صنعت نشر به‌شدت با کمبود ویراستار حرفه‌ای روبرو هستیم. حتی بسیاری از ناشران نمونه‌خوان و صفحه‌آرای حرفه‌ای هم ندارند و همین کمبودها باعث می‌شود٬ کتاب‌های زیادی با کیفیت نازل وارد بازار کتاب شوند. در نتیجه مترجم باید شخصا با اصول ویرایش آشنا باشد و نیز برروند انتشار کتابش تا مرحله‌ی نهایی نظارت داشته باشد.

 

سوال: کمی در مورد کپی‌رایت برایمان بگویید.

دولت‌آبادی: قانون حمایت از آثار ادبی و هنری در سال ۱۲۶۵ شمسی در کنوانسیون برن تصویب شد. یعنی از تصویب این قانون بیش از ۱۳۰ سال می‌گذرد. اما در ایران کماکان به این قانون بهای چندانی داده نمی‌شود. البته همه‌ی کشورها نیز از بدو امر عضو این کنوانسیون نشدند٬ ولی رفته‌رفته به آن پیوستند تا جایی که امروزه فقط چند کشور از آن پیروی نمی‌کنند٬ من‌جمله ایران. البته باید بگویم کپی‌رایت حیطه‌ی وسیعی دارد و فقط شامل کتاب‌های ادبی نمی‌شود. این قانون موسیقی٬ فیلم٬ مقالات و حتی کتاب‌های دانشگاهی را نیز دربر می‌گیرد (گرچه در حوزه‌ی آکادمیک به‌منظور رواج علم و تبادل دانش قوانین حاکم بر آن متفاوت است.)

در مورد رعایت کپی‌رایت آثار ادبی٬ معتقدم تبعیت از این قانون در درجه‌ی اول احترامی است که شخصِ مترجم برای خودش و کشورش به‌دست می‌آورد. پایبند نبودن به کپی رایت جنبه‌های مختلفی دارد، فارغ از چارچوب‌های قانونی برای من سوال برانگیز است چگونه می‌توان با ترجمه‌ی یک اثر مدعی کار فرهنگی باشیم در حالیکه با زیر پا گذاشتن کپی‌رایت (از همان بدو امر) و  با نادیده‌گرفتن حقوق معنوی و مادی اثر به خالق آن بی‌احترامی کرده‌ایم! آیا این در حقیقت نوعی سرقت ادبی نیست؟ به همین دلیل تصمیم گرفتم به عنوان یک فرد در محدوده‌ی قوانین و شرایط حاکم بر نشر کشور خودم سعی کنم از این قانون تبعیت کنم. بنابراین در گام اول خودم شخصا و فارغ از نظر ناشر آن را رعایت کردم. ابتدا در این زمینه مطالعه کردم و متوجه شدم متاسفانه بن‌بست‌های زیادی برسرراه آن وجود دارد. در مورد کتاب
« اشعار عزیز نسین» شخصا با بنیاد عزیز نسین مکاتبه کردم تا آنان را در جریان انتشار این کتاب قرارداده و کسب اجازه کنم (ولو این اجازه بدون پرداخت وجه باشد). باید بگویم این روزها کپی‌رایت جسته گریخته در ایران رعایت می‌شود٬ اما در دهه‌های قبل این کار بسیار دشوار و در عمل ممکن نبود. به هرحال نویسندگان و ناشران کشور ترکیه نیز کمابیش با مشکلات کپی‌رایت در ایران آشنا هستند٬ چون کشور خودشان هم از ابتدا به این کنوانسیون نپیوسته بود و آنان نیز مشکلات مشابه‌ای را تجربه کرده‌اند و تا حد زیادی با شرایط ما آشنا هستند. بنیاد عزیز نسین از تماس من استقبال کرد و به من گفتند شما اولین کسی هستید ( به جز آقای ثمین باغچه‌بان که از دوستان عزیز نسین بودند ) که برای  کسب اجازه با این بنیاد مکاتبه می‌کنید. بعد هم گفتند که چون بخشی از درآمد بنیاد از طریق فروش کتاب‌های عزیز نسین حاصل می‌شود٬ لازم می‌دانند دست‌کم مبلغی به دلخواه خودم به آن‌ها پرداخت شود. با توجه به حمایت این بنیاد از کودکان کم‌بضاعت و علاقه‌ی خودم به مشارکت در این کار خیر٬ بعد از انتشار کتابم٬ تمام حق‌الترجمه‌ی خودم را از چاپ اول و دوم کتاب « اشعار عزیز نسین» به این بنیاد اهدا کردم. ( این کتاب تا کنون به چاپ دوم رسیده است.)

سپس این شیوه را جز اصول ضروری و تخطی‌ناپذیر کارم قرار دادم. یعنی همیشه قبل از عقد هر قراردادی به ناشر می‌گویم که فقط در صورت گرفتن کپی‌رایت قادر به همکاری هستم. البته این امر باعث شده که فرصت همکاری با بسیاری از ناشران را – که اصلا حاضر به خرید کپی‌رایت نیستند – اما بعضا از ناشران خوب کشور هستند٬ از دست بدهم.

 

 سوال: لطفا در مورد ترجمه‌های موازی نیز برایمان صحبت کنید.

دولت‌آبادی: وجود ترجمه‌های موازی نیز به نقض قانون کپی‌رایت در ایران برمی‌گردد. چرا که مترجم و ناشر ملزم به رعایت هیچ قانون اخلاقی و حقوقی در این زمینه نیستند و می‌توانند هر کتابی را می‌خواهند ترجمه و منتشر کنند. در بحث ترجمه‌های موازی کم‌ترین مشکل این است که مخاطب سردرگم می‌شود و نمی‌داند کدام اثر را خریداری کند٬ در حقیقت می‌توان گفت به‌نوعی از مخاطب سواستفاده می‌شود و این امر بازار ضعیف نشر را ضعیف‌تر می‌کند.

حالا سوال این است: چرا ترجمه‌های موازی؟ چرا وقتی این همه کتاب در دنیا منتشر می‌شود٬ چند مترجم باید سراغ یک اثر بروند؟

پاسخ این است: گاهی دو مترجم بی‌آنکه  از ترجمه‌ی اثر توسط  یکدیگر خبر داشته باشند کتابی را به طور همزمان برای ترجمه انتخاب می‌کنند. این به دلیل خلا نبود کپی‌رایت تا حدی قابل قبول است٬ اما در مورد ترجمه‌های سوم به بعد چه توجیه پذیرفتنی می‌توان داشت؟ مهم‌ترین دلیلش می‌تواند سودجویی از مخاطب باشد که قطعا منافع مالی برای ناشر در پی خواهد داشت.

البته مبحث « ترجمه‌ی دوباره» با « ترجمه‌ی موازی» فرق دارد. گاهی اثری سال‌ها پیش ترجمه شده است و اکنون این نیاز حس می‌شود که با توجه به پویا بودن زبان و تحولات آن در بستر زمان٬ باید اثر مورد نظر بازترجمه شود. بنابراین فقط در این مورد ارائه ترجمه‌ی بهتر و جدیدتر قابل توجیه است. اما امروزه ترجمه‌های موازی با فاصله‌ی زمانی کم و یا حتی همزمان وارد بازار کتاب می‌شوند. آمار آن را به راحتی با مراجعه به سایت کتابخانه‌ی ملی می‌توانیم مشاهده کنیم. باید بگویم در این زمینه مترجم نیز به اندازه‌ی ناشر و یا در بعضی موارد بیش از او مقصر است. دیگر آنکه سنجش و برآورد کمی و کیفی ترجمه‌های موازی زمان می‌طلبد و ارائه‌ی آن با این سرعت قابل توجیه نیست.

به عنوان مثال وقتی پنج ترجمه از یک اثر در مدت زمان کمتر از پنج سال به بازار کتاب ارائه می‌شود٬ این سوال پیش می‌آید که چهارمین یا پنجمین مترجم‌ آیا چنان ضعف گسترده و غیر قابل اغماضی در ترجمه‌های پیشین دیده‌اند که چون ناجیانی دلسوز برای نجات آن اثر آستین بالا زده  و ترجمه‌ی به‌زعم خود صحیح ارائه کرده‌اند؟ آیا این امکان وجود ندارد که یکی از ترجمه‌های پیشین (که اشکالاتی چند دارد) با ویراست دیگری روانه‌ی بازار شود؟ قطعا اگر این‌طور شود چرخه‌ی اقتصادی صنعت نشر کشور – که این روزها به شدت به دلیل کمبود و نبود کاغذ دچار مشکل است – کم‌تر آسیب می‌بیند. در عین حال مخاطب نیز از نظر وقت و صرف هزینه کم‌تر متضرر می‌شود.  

این اتفاق بیشتر درباره‌ی آثار نویسندگانی رخ می‌دهد که جوایز معتبر ادبی کسب کرده‌اند و به صدها اثر خوب و در خور توجه دیگر که نیاز به ترجمه و معرفی دارند توجه‌ای نمی‌شود، چرا که این آثار نه فقط برای مترجم و ناشر نام و شهرت به همراه نمی‌آورند٬ بلکه احتمال دارد فروش خوبی نیز نداشته باشند. قطعا طی کردن راه معرفی و شناساندن نویسنده‌ای جدید به مراتب دشوارتر از راهی است که قبلا توسط دیگران هموار شده است و متاسفانه چنین روندی گواه این است که امروز بعضی بیش از درد نان گرفتار درد نام هستند.

 

سوال: کتاب‌سازی چیست؟

دولت‌آبادی: اطلاعات من در این خصوص محدود است و به طور کلی می‌توان گفت جمع‌آوری کتاب به شکل کپی کردن از مطالب دیگران بدون هیچ خلاقیتی چه با ذکر نام نویسنده‌ی اصلی و چه بدون آن جز مصادیق « کتاب‌سازی» است. این حیطه بسیار گسترده است و صاحب‌نظران آن را به دو دسته‌ی « منفی» و « مثبت» تقسیم کرده‌اند. منظور از کتاب‌سازی مثبت٬ آن است که نام پدیدآورندگان در آن ذکر می‌شود٬ در حقیقت می‌توان به چنین کتاب‌هایی به‌عنوان « کتاب‌ گردآوری‌شده» نگاه کرد که البته این مورد نیز جای بررسی دارد. در کتاب‌سازی منفی٬ نام نویسنده یا نویسندگان اصلی که اثر از آن‌ها اقتباس شده٬ اصلا مطرح نمی‌شود.

حتی این روزها شاهدیم٬ افراد یا ارگان‌هایی به نویسندگانی (!) کتاب سفارش می‌دهند و نویسندگان نیز برای آن‌ها کتاب می‌نویسند و این کتاب به اسم سفارش‌دهنده منتشر می‌شود، تشخیص چنین مواردی نیاز به بررسی‌های گسترده و تخصصی دارد. این مورد قبلا در فضای دانشگاهی بیشتر متداول بود٬ اما متاسفانه امروزه دامنه‌ی آن به بازار کتاب‌های ادبی نیز کشیده شده است.

 

در پایان جلسه٬ حضار به طرح سوالات خود پرداختند و در موارد مربوط به بحث‌های مطرح‌شده٬ جلسه‌ی پرسش و پاسخ برگزار شد.

جلسه در ساعت ۱۲:۳۰ پایان یافت.

 

پیوند کوتاه: https://tiaap.ir/fmX8r

About The Author

اسفندیاری ساناز
ساناز اسفندیاری
کرج

No Comments

Leave a Reply