نقد کتاب “در پناه هیچ”

سلام! کاربر مهمان

نقد کتاب “در پناه هیچ”

سکوت، سمفونی انزواست

گاهی برای فرار از خود به هیچ پناه می بریم.

دومین نشست موسسه ترجمه ورزان ماندگار البرز و انجمن صنفی مترجمان استان البرز درباره ترجمه با حضور مترجم کتاب، راحله فاضلی، و اصغر نوری، منتقد کتاب، روسای انجمن های صنفی استان البرز و تهران و نیز جمعی از مترجمان کشور  در مرداد ماه 1397 در کافه کتاب رویا برگزار شد.

«در پناه هیچ» ششمین اثر اولیویه آدام است که در سال 2007 به چاپ رسیده و برنده ی دو جایزه فرنس تلویژن و رومن پاپیولیست می باشد. کتاب توسط راحله فاضلی از فرانسه به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات هیرمند به چاپ دوم رسیده است.

در پناه هیچ، روایت زندگی زن میانسالی است که دیگر هیچ چیز در زندگی برایش جالب نیست و تلاش می کند معنای تازه ای به روزهای معمولی، تکراری و یکنواختش بدهد. آدام با شروعی شاعرانه و روایت زندگی از زبان ماری، خواننده را به خوبی با خود همراه می کند.

به نظر اصغر نوری منتقد کتاب، طی سال های قبل ادبیات قصد داشت به جامعه آگاهی دهد اما اکنون ادبیات دیگر به جامعه آگاهی نمی دهد. ادبیات، آگاهی جامعه را دوباره به آگاهی می رساند. نوری می گوید امکان ندارد خواننده رمانی بخواند که نداند درباره چیست چرا که پیش از این از موضوع آگاه شده است. بنابراین نویسنده فراتر از واقعه دست به قلم می شود. نویسنده رمان، جور دیگری اتفاق را تحلیل می کند.

در این داستان نیز اولیویه آدام با نثری ساده، در واقع گزارش متفاوتی از فرانسه آن زمان به خواننده می دهد. اصغر نوری این نثر را «نثر شتاب زده» می خواند؛ نه به لحاظ شتاب در نوشتن، بلکه نثری که قصد دارد آنچه می خواهد بگوید را زودتر بگوید.

کتاب، نثر ساده، سلیس و مستقیمی دارد. البته گاهی مثل آغاز کتاب، شاعرانه می شود. اما نکته مهمی که به عقیده اصغر نوری، رمان را رمان می کند کنار هم گذاشتن دو دنیای متفاوت در کنار یکدیگر است: اول دنیای آدم های فرانسوی معمولی، مثل آدم های معمولی همه جای دنیا که خواننده به راحتی می تواند خود را جای آن بگذارد. و آن دنیا چیزی جز زندگی روزمره کسالت بار آدم های معمولی دنیا نیست. روزمرگی که از یک جایی به بعد گریبان آدم را می گیرد. دقیقا همین وقت هاست که یک اتفاق ساده می تواند به راحتی آنها را از پا بیندازد. به طوری که دیگر نمی تواند به روزمرگی ادامه دهد. چیزی شبیه یک بازی تکراری. که برای ماری در این داستان اتفاق می افتد. حرف ها  و کارهای تکراری روزمره و ماری که گویی منتظر یک اتفاق یا در واقع یک بهانه است تا به کل دست از همه چیز بشورد، مثل مرگ خواهر ماری در این داستان که صرفا بهانه ای برای توقف روزمرگی های اوست. و اما تصویر دوم یا دنیای دوم، آدم هایی که حتی این ثبات زندگی یکنواخت را نیز ندارند. زندگی بی ثبات مهاجران در این داستان در ابتدا برای ماری بسیار جذاب است. اما به مرور در می یابد که این آدم ها به جایی رسیده اند که اعتقادی به هیچ چیز ندارند. و ماری وقتی این موضوع را کشف می کند که دیگر همه چیز خود را از دست داده است.

سوالی که باید ذهن خواننده را درگیر کند آن است که آیا آدم هایی که خیلی به دیگران کمک می کنند، بیشتر به خودشان کمک می کنند یا به دیگران؟ گاهی ما به بهانه کمک به دیگران، بخشی از وجود خود را که نیاز به تعریف و خودنمایی دارد، ارضا می کنیم. و این دقیقا همان اتفاقی است که در این داستان برای ماری می افتد. او به بهانه کمک به مهاجران در واقع دارد به خودش کمک می کند.

اولیویه آدام یک نویسنده متعهد است. او با به تصویر کشیدن زندگی مهاجران در فرانسه قصد نشان دادن و کمک به آنها را دارد. اما به عقیده اصغر نوری، سخت در اشتباه است چرا که رسانه های قوی تر از رمانی هستند که این اتفاقات را می بینند. وظیفه رمان این نیست که مردم را به انجام کارهای خوب وادار کند. رمان، خواننده را وادار می کند تا مسایل را جور دیگری ببیند نه آن طور که ما آن را می بینیم. که البته زاویه دید ماری در این داستان گاهی این ایده را القا می کند. و قلم روان راحله فاضلی نیز به خوبی توانسته است تلخی و گاهی شاعرانگی نویسنده را به تصویر بکشد.

نازنین عظیمی

پیوند کوتاه: https://tiaap.ir/Nptyn

About The Author

اسفندیاری ساناز
ساناز اسفندیاری
کرج

No Comments

Leave a Reply