نقد کتاب “دریاس و جسدها”

سلام! کاربر مهمان

نقد کتاب “دریاس و جسدها”

سی مین جلسۀ نقد انجمن صنفی مترجمان استان البرز اختصاص داشت به رمان دَریاس و جسدها تالیف بختیار علی، نویسنده و شاعر کُرد که به قلم مریوان حلبچه ای از سوی انتشارات ثالث به فارسی ترجمه شده است.

به گفتۀ مهسا خراسانی، رمان سیاسی است؛ داستان انفعال مردمی است که تحت ظلم و ستم قرار دارند اما نمی توانند خود را از این ظلم نجات دهند و منتظر نجات دهنده ای از نوع فرا زمینی هستند تا بتواند مشکلات شان را حل کند.

مریوان حلبچه ای در معرفی کتاب و چالش های ترجمه ی آن ضمن اشاره  به بی کسی ادبیات کردی می گوید: «ده میلیون کرد در ایران زندگی می کند و کردستان عراق هم به نوعی می تواند از لحاظ فرهنگی اجتماعی بخشی از ایران باشد. اما هیچ شناختی از نویسندگان و ادبیات مدرن کردی وجود ندارد. بنابراین با علاقه ای که به هنر داستان نویسی داشتم روی ترجمۀ رمان و داستان کوتاه تمرکز کردم. » این مترجم همواره به سراغ کتاب های مطرح این حوزه می رود تا آن ها را به دیگران معرفی کرده باشد. کتاب دَریاس و جسدها آخرین اثر بختیار علی است که برای اولین بار از سوی این مترجم به زبان فارسی ترجمه شده است. به گفتۀ او به استثنای چند پاراگراف، کتاب به طور کامل چاپ شده است. از دیگر آثار مریوان حلبچه ای می توان به ترجمۀ آخرین انار دنیا، حصار و سگ های پدرم و غروب پروانه اشاره کرد. لازم به ذکر است ترجمه های عربی برخی از این آثار پس از برگردان از کردی به فارسی، به زبان عربی ترجمه شده اند.

محمد قاسم زاده، نویسنده، پژوهشگر و منتقد جلسه با اشاره به این که رمان در باب انقلاب است به نقل از آلبر کامو در تعریف انقلاب می گوید: «انقلاب ها در ذات خود نامشهودند. بنابراین باید قهرمان هایی بسازند و آن قهرمان ها را بزرگ کنند تا به خود مشهودیت ببخشند.» این منتقد در ادامه انقلاب ها را به دو دستۀ قبل و بعد از آن ها تقسیم می کند و به عنوان مثال از انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه نام می برد. او معتقد است همچنان که در رمان دریاس و جسدها نیز داریم انقلاب موضوعی است که در زندگی کل مردم اثرگذار است. «شما چه مایاکوفسکی (هوادار انقلاب) یا ناباکوف (ضد انقلاب) باشید هر دو به آن می پردازید.» به گفتۀ او همان طور که میلان کوندرا در کتاب بار هستی به تغزّل اشاره دارد، برخورد بسیاری از افراد در مواجهه با انقلاب نیز جنبۀ تغزلی دارد. به عبارت دیگر «حس» به عامل اصلی شناخت بدل می شود. در رمان دریاس و جسدها، الیاس بر اساس احساس به سمت انقلاب کشیده می شود و این در حالی است که دریاس تامل می کند.

این منتقد به وجه تمایز داستان دریاس و جسدها با سایر کارهای بختیار علی می پردازد و می گوید: «در آثار بختیار علی معمولا با عنصر فرا واقعی و خارق العاده و نه به مفهوم سورئالیسم مواجه هستیم که در این داستان اثری از آن به چشم نمی خورد. ما در این داستان با مفهوم وارونگی مواجه هستیم؛ از زبان الیاس می شنویم همیشه عده ای هستند که اصرار دارند شما واقعیت را نمی شناسید؛ واقعیت آن چیزی است که ما می گوییم.»  

دریاس به زعم این منتقد رگه هایی از دیدگاه کافکا در شناخت واقعیت دارد. او درس خواندۀ غرب است. تز دکترای دریاس در رابطه با توهم است یعنی آن چه بر تغزل استوار است. وقتی هرآن چه می بینید را به عنوان واقعیت معرفی می کنید در واقع دچار توهم هستید و این همان مفهوم وارونگی است. عدم شناختی است که سبب درست پیش نرفتن هر انقلابی می شود. او در ادامه با ذکر دو دیدگاه متفاوت دریاس و الیاس بر مفهوم وارونگی تاکید می کند: «الیاس از طرفی  معتقد است که به بشریت بسیار اهمیت می دهد اما در جایی از کتاب می گوید (جسدها مهم نیستند. آدم ها برای ما تا زمانی اهمیت دارند که زنده اند.) یعنی تا زمانی که کاربردی دارند و می توان از آن ها استفاده کرد. در حقیقت او صرفا در شعار به بشریت اعتقاد دارد.»

توهم از دیگر بن مایه هایی است که محمد قاسم زاده به آن اشاره دارد. او می گوید: «توهم یک قشر ظاهری نیست که بتوان آن را تراشید و پشت آن به واقعیت رسید. ما با توهم تودۀ مردم، انقلابیون، تحصیلکرده ها،  روشنفکران، رهبران سیاسی و … مواجه هستیم و برای از بین بردن آن باید از بمب های ضد پناهگاه استفاده کرد.»

او در رابطه با اهمیت این کتاب گفت: «در این داستان هیچ کس از تیغ افشاگری نویسنده در امان نیست و همۀ مردم در این داستان به شکلی گرفتار توهم هستند.»

رضا عابد منتقد دیگر این نشست بود که داستان طنز تاریخی ما را با شعری از بیدل دهلوی و هم نشینی قفس و پرواز آغاز کرد:

برای خاطرم غم آفریدند- طفیل چشم من یَم آفریدند

چو صبح آن جا که من پرواز دارم- قفس با بال توأم آفریدند

عابد با اشاره به موضوع مرگ به عنوان یکی از بن مایه های داستان دریاس و جسدها گفت: «تمام  ادبیات در سه مورد خلاصه می شود (عشق، جاودانگی و مرگ).» سپس از قول هایدگر به تعریف مرگ می پردازد و می گوید: «مرگ امکانِ عدمِ امکان است.» او اعتقاد دارد داستان بختیار علی پر است از نشانه هایی چون مرگ و جاودانگی. «زمانی که جسدها ارزش پیدا می کنند و در عوضِ حقیقت، فرض حقیقت به وجود می آید» از دیدگاه رضا عابد واژه های به کار رفته در داستان از بسامد بالایی برخوردار هستند؛ تاریخ، اعتقادات، جاودانگی، حقیقت، سایه، قیام، پوچی، شرق، غرب، جنگ، زندگی، مذهب، انقلاب، عشق و … . و هنر بختیار علی به عقیدۀ این منتقد در آن است که «چنین مفاهیمی را از دامن کاراکترها خارج می کند و به عنوان مثال طی پرسش و پاسخ از دهان مردم به گوش خواننده می رساند؛ جواب قطعی در کار نیست.»

این منتقد نیز به موضوع توهم به عنوان یکی از بن مایه های اصلی داستان دریاس و جسدها تاکید می کند و می گوید: «تز دریاس دربارۀ توهم است. گویی مدام در عجب است. انگار لبۀ چاقو ایستاده است.»

به عقیدۀ او بزرگترین هنر نویسندۀ رمان دریاس و جسدها در این است که «او با هیچ کس تسویه حساب نمی کند. می گوید من می گویم اما هیچ چیز قطعی نیست. می گوید مردم این جا به خدا نیاز دارند. به دروغ نیاز دارند. باید برای مردم قهرمان سازی کرد. مذهب باید برای مردم این جا کارایی داشته باشد. این جا اخلاق مطرح است. اما تعریفی که از اخلاق می دهد تعریف غلطی است. تحریف شده است. در واقع در داستان بختیار علی به نوعی با خواننده همذات پنداری می شود.»

جلسه در نهایت با خوانش بخش هایی از کتاب و پرسش و پاسخ از سوی شرکت کنندگان و منتقدان پایان یافت.

نازنین عظیمی

پیوند کوتاه: https://tiaap.ir/yFPgH

About The Author

اسفندیاری ساناز
ساناز اسفندیاری
کرج

No Comments

Leave a Reply