گزارش جلسه نقد کتاب “آقا رضا وصلهکار”
آقا رضا وصلهکار نوشتهی مهیار رشیدیان، درسخواندهی ادبیات نمایشی است. آنچه میخوانید گزارش نقد داستان «آقا رضا وصالهکار» است که انجمن صنفی مترجمان استان البرز در نشست دیگری از سلسله جلسات «در غیاب نویسنده» با همراهی جمعی از نویسندگان، منتقدان، مترجمان و دوستداران ادبیات در آخرین چهارشنبهی خرداد نود و هشت تشکیل شد. این کتاب ازسوی انتشارات نیلوفربه چاپ دوم رسیده است.

آقا رضا وصالهکار، داستان یک بازجویی است. بازجویی رضا، آوازهخوانی که حالا حنجرهی زخمیاش مجال سخنگفتن را هم از او گرفته است. مهیار رشیدیان متو لد خرمآباد است و از شاخصههای قابل ذکر داستان، روایت آن به زبان ُلری است و نویسنده به خوبی زبان، حس و لحن مرکز را بازسازی میکند.

داستان را نمیشود خلاصهوار تعریف کرد چرا که روایتی بازگو نمیشود. آقا رضا وصلهکار یک اثر نمایشی است. یک کار تجربی که کمتر به آن پرداخته شده است. یک موقعیت بازجویی است. دوربینی که زوم شده روی سوژهای در تاریکی و آقا رضا وصلهکار در حال اعتراف است. داستان یک باز جوشونده به فرم دیالوگی یک طرفه که گویی بخشی از آن حذف شده باشد و نویسنده سعی دارد بین فرم و روایت پیوند ایجاد کند. در حقیقت ما با یک تکگویی بیرونی بلند نمایشی روبهرو هستیم.

به عقیدهی منتقدان حاضر در جلسه، آقا رضا وصلهکار حرف میزند که چیزی گفته نشود. بهواسطهی نور اتاق بازجویی، مرتب تکرار میکند که درست نمیبیند. گوشهایش سنگین است و درست نمیشود. آوازهخوانی که به تعبیری بلبل بوده و خوشالحان، از پردهای به پردهی دیگر و از دستگاهی به دستگاه دیگر میرفته و حالا به نوعی دچار لکنت شده است. حتی قادر نیست داستان خودش را تعریف کند. بلبلی که رفته رفته به کلاغ بدل میشود. حنجرهای که آرام آرام از چهچهه به غارغار کشیده میشود. تمام عناصر ارتباطی آقا رضا وصلهکار به نوعی قطع شده است اما او همچنان در ذهن تقلا میکند تا از موسیقی، فرهنگ و تاریخ مرز و بومش حفاظت کند. او حتی قادر به بازگو کردن خرده روایتها نیست. زبانش الکن است. گاهی با گریز از بازکردن واقعهای به دروغ پناه میبرد. به اذعان منتقدان داستان آقا رضا وصلهکار، در این صحنهی نمایش، موسیقی ایران است که به بازجویی کشیده شده است. کلیت هنر است که مورد اعترافگیری قرار گرفته است.
دست مزن! چشم ببستم دو دست
راه مرو! چشم دوپایم شکست
حرف مزن! قطع نمودم سخن
نطق مکن! چشم، ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن
خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم، کور شوم، کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
سید اشرفا دین حسینی
تهیه کنندهی گزارش: نازنین عظیمی

No Comments